نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



برای ارائه خدمات بهتر لطفا ثبت نام کنید





عاشق تنها

دلم چه بي باران ولي تو روييدي کوير خارا را فقط تو بوسيدي مسافري بودم اسير بي آبي در اين ره تشنه چو چشمه جوشيدي تمام آدم ها مرا لگد کردند و تو مرا با مهر چو غنچه بوييدي در اين شب تاريک به اين دل کوچک به سرزمين من فقط تو کوچيدي


[+] نوشته شده توسط حسین صادقی در 1:2 | |







دوست دارم

 

اون منم که عاشقونه شعر چشمات مي گفتم هنوز خيس ميشه چشمام وقتي ياد تو مي افتم اون منم که تو هنوزم مي ياي تو خوابم تو شباي پر ساره هنوزم ميگم خدايا کاشکي برگرده دوباره

 

 

من مي خوام که با تو باشم اي هميشگي ترينم اي دليل بودن من تکيه گاه آخرينم من مي خوام که با تو باشم مثه جفت مرغ عاشق نفسم پرشه از عشقت مثه دشت پر شقايق من مي خوام که با تو باشم تو که پاک و بهتريني لحظه ها مرگ احساس جون پناه آخريني من مي خوام که با تو باشم تا نهايت زمونه هر کسي اين انظارو ديگه از چشمام مي خونه من مي خوام که با تو باشم تو که از روح خدايي لحظه ي سبز نيايش تو اجابت دعايي من مي خوام که با تو باشم از غم و غصه رها شم تو که سالاري و عاشق من مي خوام که با تو باشم

 

 

من مي خوام که با تو باشم اي هميشگي ترينم اي دليل بودن من تکيه گاه آخرينم من مي خوام که با تو باشم مثه جفت مرغ عاشق نفسم پرشه از عشقت مثه دشت پر شقايق من مي خوام که با تو باشم تو که پاک و بهتريني لحظه ها مرگ احساس جون پناه آخريني من مي خوام که با تو باشم تا نهايت زمونه هر کسي اين انظارو ديگه از چشمام مي خونه من مي خوام که با تو باشم تو که از روح خدايي لحظه ي سبز نيايش تو اجابت دعايي من مي خوام که با تو باشم از غم و غصه رها شم تو که سالاري و عاشق من مي خوام که با تو باشم

 


[+] نوشته شده توسط حسین صادقی در 23:34 | |







هرچه می خواهد دله تنگت بگو

تنهايي را دوست دارم زيرا بي وفا نيست ... تنهايي را دوست دارم زيرا عشق دروغي در آن نيست ... تنهايي را دوست دام زيرا تجربه کردم ... تنهايي را دوست دارم زيرا خداوند هم تنهاست .. . تنهايي را دوست دارم زيرا.... در کلبه تنهايي هايم در انتظار خواهم گريست و انتظار کشيدنم را پنهان خواهم کرد


[+] نوشته شده توسط حسین صادقی در 23:26 | |







میخواهم روی قلبم بنویسم

 

 

                          دوستت دارم چون تنهاترین ستاره زندگی منی 



                               دوستت دارم چون تنها ترین مصراع شعر منی 



                               دوستت دارم چون تنها ترین فکر تنهایی منی 



                               دوستت دارم چون زیباترین لحظات زندگی منی 



                               دوستت دارم چون زیباترین رویای خواب منی 



                               دوستت دارم چون زیباترین خاطرات منی 



                               دوستت دارم چون به یک نگاه عشق منی

 

 

                               دوستت دارم چون همه ی وجودمی

 

                               دوستت دارم چون بهونه ی زیبای دلتنگی منی

 

                                             دوستت دارم


[+] نوشته شده توسط حسین صادقی در 15:40 | |







بی وفا

من پشیمانم از آن عشق که پستم می کرد

بر زبان های شما دست به دستم می کرد

مثل احساس کسی سنگ شدم ای مردم

تازه با فاصله همرنگ شدم ای مردم

یک نفر میوه ی احساس مرا چید و گذشت

گریه ی نیمه شب روح مرا دید و گذشت

یک نفر گریه ی عاشق شدنم را خندید

لحظه ی ناب شقایق شدنم را خندید

من از آن عشق که می مرد حکایت کردم

به خدایی که تو را می برد شکایت کردم


[+] نوشته شده توسط حسین صادقی در 1:3 | |







عميق ترين درد زندگي مردن نيست بلكه نداشتن كسي است كه الفباي دوست داشتن را برايت تكرار كند و تو داشتن را برايت تكرار كند و تو از او رسم محبت بياموزي عميق ترين درد زندگي مردن نيست بلكه گذاشتن سدي در برابر روديست كه از چشمانت جاري است عميق ترين درد زندگي مردن نيست بلكه پنهان كردن قلبي است كه به اسفناك ترين حالت شكسته است


[+] نوشته شده توسط حسین صادقی در 13:50 | |







(چرا رفتي)

 

چه خاموش چه ساکت چه تنها رفتي اما چه دردها و چه زخمها مانده بر دل چه مبهم رفتي اما چه عشقي داشتي در دل چه بيماري از عشق بودي که دوستت مبتلا شد چه رفتني بود که عاشق از معشوق جدا شد تو رفتي اما چه خاطراتي نقش بسته بر دل تو انقدر پاک و صاف بودي که تولدت غوغا به پا کرد بزرگ وبي پرده بگويم زمين لياقت تو را نداشت ولي هنوز گنگ و مبهوتم چه عشقي داشتي که نقش بستي و ماندي و هستي در دل


[+] نوشته شده توسط حسین صادقی در 13:43 | |







تقدیم به تک ستاره خاموش زندگی من

يک شبی با ياد تو بدرود خواهم گفت و رفت

خاطراتت را به جوی آب خواهم گفت و رفت

در فرار شعرهايم يک شبی خواهم نشست

آخرين اشعار خود را بر تو خواهم گفت و رفت

با خيالت بر ديار قصه ها رفتم ولی

قبل رفتن قصه ام را با تو خواهم گفت و رفت

من ندانستم بگويم عاشق چشمان پر مهر توام

يک شبی در خواب تو اين جمله خواهم گفت و رفت

 

شعله های عشق من هر دم زبانه می کشد از هجر تو

 

بر دل ديوانه ام خاموش خواهم گفت و رفت

 


[+] نوشته شده توسط حسین صادقی در 19:2 | |



SusaWebTools
SusaWebTools
SusaWebTools